ني ني کوچولوي ما

پسرم سلام این اخرین شبی هست که من و مامان دو نفری هستیم از فردا شب به امید خدا سه تایی میشیم و وارد یه دنیای جدیدی میشیم با مجهولات و دنیای شیرین و مشقت های فراوان که سعی میکنیم با استعانت از خداوند منان تمامی مشقات چیره شویم  بابایی خیلی ارزوها دارم واست پس یار و دوست بابا باش دوستت دارم بیا و دنیامو پر از شادی کن

عزیزکم سلام باورم نمیشه فردا قراره ببینمت فقط بیست ساعت دیگه ان شاالله پست بعدی همراه با عکس خوشگلته فعلا    

...

راستي دست باباحسين و مامان فاطمه هم درد نکنه... ...

اينم از سيسموني من دست مامان جون و باباجون درد نکنه... و همچنين دخترخاله ها که زحمت چيدنش رو به عهده داشتن         ...

...

سلام دختر خاله ازيزم ميخاستم بهت تبليک بگم غبول شدي توي کنکول من خيلي خوشهال شدم دعا ميکنم هميشه موفغ باشي   ...

سلام نفسم چند وقتيه که حال خوشي ندارم و زياد به وبلاگت سر نزدم از روز دشنبه پيش يهويي کمرم گرفت و دو سه روز نتونستم تکون بخورم يعني بايد يکي دستمو مي گرفت يا از عصا استفاده مي کردم و حتي در بيمارستان کارم به جايي رسيد که روي ويلچر نشستم.... هنوزم بلند شدن و نشستنم خيلي سخت و مشکله خدا اين دو ماه آخر رو به خير کنه... من و بابايي خيلي اذيت شديم البته من بيشتر شما رو هم که نميدونم اذيت شدي يا نه ولي فکر کنم حالت خيلي خوب بود چون اين چند روز لگدبارونم کردي البته فقط به اميد ديدن شما همه چيز رو تحمل ميکنيم سالم باش و سرحال عزيزکم ...

بهترينم سلام امروز اومدم عکس دختر عمه کوچيکه رو بذارم تو وبلاگت آناهيتا خانوم 16 ارديبهشت 93 دنيا اومد و الان تقريبا 50 روز داره! وزن موقع تولد سه کيلو و دويست شما و آنا خانوم تقريبا چهار ماه تفاوت سني داريد و ميتونيد همبازي و دوستاي خوبي براي هم باشيد....  ...